19 آوریل, 2024

شوهر ذلیل

داستان طنز شوهر ذلیل

شوهر ذلیل

شوهر ذلیل

گشته اسباب غرور و دل خوشی

شوهری چاق و سیاه وجوش جوشی

بادماغ پهن خود چون سنگ پا

زهره ازهر کس برد بایک نگا

چون که چشمش لوچ و مخمورو لوند

حسن من یک باشداوبیند به چند

کله اش از مو آزاد است و طاس

آبرویم رفته بیش اهل ناس

مشک پرکشک آورد جایه شکم

صبح تا شب میخوردگوید چه کم

چون که خشم آرد شودسرخ گلی

نعره آرد برسرم چون بلبلی

ضربه بر من میزند باشصت فن

خواب از چشمم بدزدد درد تن

مادرى دارد سه سر دم اژدها

هرکجا خواهم روم گوید کجا

آن زبانش نیش دارد همچو مار

دورپاهایم بپیچد سیم خار

خواهرش را من چه گویم حرف چیست

حقه بازی آورد از ده چوبیست

گشته ام از دست این هرسه علیل

وای بر آن تیره بخته بی کسه شوهر ذلیل

 

ما در فایل دی جدیدترین آموزش ها را برای شما فراهم نموده ایم

دیدگاهتان را بنویسید